پيام دوستان
+
همدمي و هم ،
وصله ي جان مني...
گاه گاهي نميفهمند ترا چرا ؟...
بدتر از دشمنيم...
اي عشق پس درد تو چيست ؟..
هم دوست نداري نشکنم...
گاهي جدا از مني....
گاهي زمينم ميزني...
غ..ر..آ
khodayashokret
1:11 عصر
پيام رهايي
11:58 صبح
1 فرد دیگر
9 فرد دیگر
پيام رهايي
11:58 صبح
متاسفانه انگار مشکلات اقتصادي ما نه به خاطر بي برنامگي بعضي دولت ها و ناکارآمدي بعضي وزيراي اقتصادي، بلکه به خاطر" نه گفتن رهبري" به مذاکره است!يا مثلا طرف آمريکايي خيلي اهل مذاکره ي شرافتمندانه است !!! و گزينه هاي چشمگيري روي ميز گذاشته .
اگر در همين دنيا متوجه حقايق شديم که هيچ در غير اينصورت در آن دنيا چشمانمان به روي حقايق باز ميشود . اگر يادتان باشد بعد از پيروزي انقلاب چنان هيجان زده شده بودند که ميخواستند انقلاب اسلامي را به همه دنيا صادر کنند و براي اينکار ميخواستند از عراق شروع کنند .
بعضي از گروهها ميگفتند شما کشور خودت را به عظمت برسان انقلاب خودش خودبخود صادر ميشود اما اين ساده ترين راه براي شناخت سياست بود اما کو کسي که قدرت داشته باشد و اين موضوع را درک کند . نشستن و استدلال کردن و نتيجه گرفتن کار ساده ايست اما تا با حقايق روبرو نشويم راه حلي که کشور و ملت ما را پست و حقير نکند يافتني نيست .
+
بعضي آدمها انگار چوب خشک اندتا عصباني مي شوند، آتش ميگيرند،
و همه جا را با دود آلود ميکنند،
همه جا را تيره و تار ميکنند،
اشک آدم را جاري مي کنند.
ولي بعضيها مثل عودند وقتي يک حرف ميزني که ناراحت ميشوند و آتش ميگيرند،
بوي جوانمردي و انصاف ميدهند،
و هرگز نامردي نميکنند.
امام علي ع
"خشم همنشين بسيار بدي است، عيب ها را آشکار، بدي ها را نزديک و خوبي ها را دور مي کند."
غررالحکم، ح6893
مهرباني #
10:15 صبح
+
من آن نيم که حلال از حرام نشناسم
شراب با تو حلال است و آب بي تو حرام.
سعدي
عارفانه هاي يک دوست
8:25 صبح
من بودم و شب و شراب ...
تنهايي و دل خراب ...
سکوت يک شب غمين ...
شراره هاي پر شرر... انتخاب زيبايي بود دکتر از سعدي شيراز.....@};- رسيدن به تو بي حصار بي معناست
+
.. خانه دوست..
ميداني ميدانم که باز تو را دارم...
مثل هرروز بپرسي که آيا ؟....
مثل ديروز تو را دوست دارم....
مهرباني هنوز پابرجاست! ....
مثل ماهي عاشقِ تنگِ آب....
که برايت سرودنها دارم....
عشق عشق است با زر بنويس....
بر لوحي که فلسفه بافي نيست! ....
به دور از هرگونه فريب دوستت دارم....
کوچه بينام و نشان راه به جايي نبرد....
من همان خانهٌ دوست را دوست دارم....
غ..ر..آ
عارفانه هاي يک دوست
8:21 صبح

+
خانه ات مطاف فرشتگان بود
ومحل رفت وآمد مردم،
ازهرقبيله ورنگ ومذهب ونژاد. اگرازکوچک و بزرگ،مرد وزن،سوال مي کردي کريم اين شهر کيست؟
همه آدرس خانه ي تورا نشان مي دادند.
هيچکس نااميد از در خانه ات برنمي گشت حتي دشمنانت،
پيش ازآنکه ازتو بخواهند مي بخشيدي تا شرم درخواست را درصورت سائل نبيني.
چندين بار اموالت را بخشيدي به تمام،
ياد مي آيد که همواره مردم را به نيکي و زيبايي دعوت مي کردي،
عارفانه هاي يک دوست
8:19 صبح
ادامه....مي گفتي زيباترين زيبايي ها اخلاق زيباست،
وچه زيبا سخني،بااخلاق زيبا،مي شوددنيارا آباد کرد...اينک اي کريم فرزند کريم،بادستاني پرازنياز وقلبي آکنده ازعشق،وچشماني لبريز ازشوق،ازتو مي خواهم آنچه خيروصلاح ماست برما عنايت کني.کريمان بابدان هم بد نکردند،کسي را ازدرخود رد نکردند.#تبريزي.
{a h=Doktaringlab1}شاخه ي عشق{/a} اين نظرلطف وروح لطيف شماست پريا خانم.@};- امااين حرکات مذبوحانه به جايي نمي رسد به قول مولانا: شمع حق را پف کني تو اي عجوز
هم تو سوزي هم سرت اي گندهپوز
کي شود دريا ز پوز سگ نجس
کي شود خورشيد از پف منطمس
+
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين
ميترسم از آن که بانگ آيد روزي
کاي بيخبران راه نه آنست و نه اين!!!
خيام
عارفانه هاي يک دوست
8:17 صبح
شب زيبا استاد... خيام، خيام، سال پيش همين موقع بوشهر خيام خواني ميشنيدم اي روزگار...... اين قافله عمر عجب ميگذرد!
اين قافله عمر عجـب ميگذرد
درياب دمي کـه با طرب ميگذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري / پيش آر پياله را که شب ميگذرد
+
بس كه بد مي گذرد زندگي اهل جهان
مردم از عمر چو سالي گذرد عيد كنند
عارفانه هاي يک دوست
8:17 صبح
+
سلام
امشب براي عرض تبريک تولد يکي از عزيزان پارسي آمدم و مواجه شدم با يک سکوت عجيب که فقط در بقاياي باستاني يک شهر متروک ميتوان ديد.
شايد هم واقعا اينجا متروکه شده و ديگر از آن هياهو و رفت و آمد خبري نيست.
ليکن
خانه دوست کجاست!؟
مهرباني #
ديروز 11:22 عصر
+
@};-شکستني است.@};-
چندروز پيش جلوي مغازه اي بسته ي کارتوني ديدم که رويش نوشته بود باخط درشت:
بااحتياط حمل شود
شکستني است،
باخودگفتم:
کاش روي دل ها،هم مي نوشتند:
بااحتياط رفتار شود
شکستني است.
وبه خاطر اين ظرافت وحساسيت دل است که خداي سبحان فرمود: من كنار دلهاي شكستهام.
پس بااين وصف برماست که بکوشيم هيچ دلي رامخصوصا دل خانمهايمان، نشکنيم،چه بسا آهي سوزانِ ازدل برآمده خشم الهي رابرانگيزد.
امين يگانه
ديروز 6:21 عصر
+
بايراميدي، گئجه قوشي اوخوردي
آداخلي قيز، بيگ جورابين توخوردي
هر كس شالين بير باجادان سوخوردي
آي نه گؤزل قايدادي شال ساللاماق
بيگ شالينا بايرامليغين باغلاماق.
شعرازاستاد #شهريار.
ترجمه:
دم عيد مرغ شب مي خواند،
ودختري که نامزدبودبراي داماد جوراب مي بافت،
وچه رسم خوبي است شال آويزان کردن و به شال داماد عيدي بستن،
اين اشعاردرزبان ترکي بسيار زيبا وبليغ وخاطره انگيزهست،
#محسن
شاخه ي عشق
ديروز 6:19 عصر
اين رسم بدان گونه است كه در خانه هاي روستايي وسط سقف خانه روزنه اي كار مي گذارند كه غرض اصلي تهويه و بيرون كردن دود تنور است، ولي ضمناً كارهاي ديگري هم با آن روزنه امكان پذير است، از جمله يكي موضوع نامزد بازي است با كيفيت مخصوص خود، شهريار در قطعه شعر «نامزد بازي دهقان» آن را شرح داده است
و ديگر در شب هاي عيد نوروز موضوع «شال آويزان كردن » است، به اين ترتيب كه از شب چهارشنبه سوري به بعد اشخاص ناشناس به پشت بام خانه ها رفته و شال هاي رنگين خود را آويزان مي كنند.
+
دلتنگم…
براے تو که آن سوي شهري،
شهري به وسعت عشق،
به وسعت بي نهايت
وبه امتداد کلمه!
شهري که به قول سهراب،
پنجره هايش رو به تجلي باز است.
و
تو هنوزهم،تنها دليل بودنِ من،هستي....
ازاستاد#جواد_تبريزي
شاخه ي عشق
ديروز 6:18 عصر
+
يه بار سرکلاس يکي ازدانشجوها از #استاد_تبريزي، درمورد روز عشق پرسدند واستاد جملاتي به اين مضمون گفتند:
روز عشق روزي است که به معشوقمان و کسي که عاشقانه دوستش داريم هديه ميدهيم چه هديهاي بالاتر و فراتر از آگاهي؛ پا را فراتر از قلب هاي کوچکِ قرمز و خرس هاي عروسکي بگذاريم و براي تداوم عشقمان نحوه درست "ارتباط" را بياموزيم.
وعشق هرچه قدرپايه هاي شناختيش عميقترباشد،تداومش بيشتروماندگارترمي شود.
شاخه ي عشق
ديروز 6:17 عصر